بزن بریم به سرعت برق و باد:)

+امروز اگه قراره توصیفش کنم ،دقیقا مثل یه نقطه شروع بود، مثل زنده شدن حس و حالام،مثل رسیدن گرما به یه جسم یخ زده و فرق این دفعه با دفعه های قبل اینه که تنها عاملش خودم بودم !

+باید هم بایه بخشی از خودم بجنگم  هم یه بخشیشو بیشتر از قبل دوست داشته باشم 

+بابام بهم پیشنهاد داد که گوشیم دستش باشه تو طول روز و یک ساعت فقط دستم باشه  و من به نظرم فکر خوبیه چون به شدت سرگرم کنندس !! 

+خوبی مامان و بابام اینه که هیچ کدوم نه امید دارن من مثلا امسال بترکونم نه توقع وشاید بگید این کجاش خوبه ؟! من میگم دقیقا همینجاش خوبه چون من وقتی مرکز توجه و فشار باشم زود عصبی میشم و دست وپامو گم میکنم و این یه نکته فوق العاده مثبته واسم و از طرفی ننه (به مامان بزرگم میگم .بی کلاسم خودتونید حس خوبی که ننه بم میده هیچ وقت مادرجون و مامان بزرگ اصن اصن نمیده  )و آقاجون شدیدا بهم امید دارن و اینم خیلی خوبه چون جنس امید داشتن و توجه اونا باهمه دنیا فرق داره و فقط آرامش و امنیت به خونت میریزه ...منم اصن قصد ندارم نا امیدشون کنم :) چون هدفم با آرزوشون یکیه:))

+ بزن بریم که خوشحال تر و پر انرژی تر زندگی کنیم :))

+لپای دخترخاله چهارماهه فوق العاده جیغ جیغوی بداخلاقم فوق العاده خوشمزس سوز به دلتون

+از ماهانه دفعه قبلیم فقط ده تومنش خرج شده و فردا ماهانه جدید گیرم میاد :)) خوشحالم:))